دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا
در اواسط قرن نوزدهم، آدولف باستین، که بهعنوان “پدر مردمنگاری” آلمان شناخته میشود، ایدهای به نام «وحدت روانی نوع بشر» را مطرح کرد (Koepping, 1983). مفهوم اساسی او، که در آن زمان پیشرو به شمار میرفت، این بود که تمام انسانها یک گونهی واحد هستند و بنابراین باید تمامی ویژگیهای شناختی و روانشناختی اساسی را به اشتراک بگذارند. انسانشناسان معاصر، برخلاف این دیدگاه، تمایل کمتری به ریشهدار کردن روانشناسی در زیستشناسی نشان دادهاند و استدلال کردهاند که فرهنگ، روانشناسی را شکل میدهد (Shweder & Sullivan, 1993). دادههای حاضر، که عمدتاً یافتههای اخیر دربارهی جهانی بودن روانشناسی صفات را در یک نمونهی جدید از فرهنگها با استفاده از روش متفاوتی برای اندازهگیری تأیید میکند، به شدت از فرضیهی باستین درباره وحدت روانی پشتیبانی میکند و میتواند بهعنوان شواهدی برای وجود پایههای زیستی صفات شخصیتی تعبیر شود (Allik & McCrae, 2002). با این تفاسیر یهود و صهیونیسم از زمان وقوع جنگهای جهانی و هولوکاست هشتاد سال وقت لازم داشت تا خودش را البته با عنوان آلمان نازی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد . یعنی امزوز تقریبا تمام مطالعات آنتروپولوژی و مردم شناسی انجام شده بر روی آلمان نازی قابل تعمیم به نظام صهیونیستی اسرائیل نیز هست. از زمانی که هوش مصنوعی آمده است به نظر میرسد هوش مصنوعی دانش بسیار زیادی دارد، توانایی پردازش و محاسبات فوق سریع و عکس العمل سریع به شرایط روز هم دارد. ولی در فرای این کش و قوس منطقی هوش مصنوعی چیزی کم دارد و آن چیز همه جیز بشر است.
در مفاهیم روانشناسی علاوه بر IQ یعنی ضریب هوشی نوعی هوش به معنای ضریب وجدانی نیز وجود دارد.
وجدان و ضریب آن: تعریف و اهمیت
ضریب وجدان یکی از ابعاد پنجگانه شخصیت (مدل پنج عاملی شخصیت یا Big Five) است. این ویژگی شامل عناصری چون نظم، مسئولیتپذیری، خودکنترلی، و پایبندی به اصول اخلاقی میشود.
افرادی با وجدان بالا ویژگیهای زیر را نشان میدهند:
– برنامهریزی دقیق
– احترام به قوانین و هنجارهای اجتماعی
– حساسیت به عواقب اعمال خود
در مقابل، افرادی با ضریب وجدان پایین اغلب بیمسئولیت، تکانشی، و بیتوجه به قوانین و هنجارها هستند، که این ویژگیها میتواند احتمال رفتارهای مجرمانه را افزایش دهد.
نقش ضریب وجدان در ارتکاب جنایات
- ارتباط بین وجدان پایین و رفتارهای ضد اجتماعی
مطالعات نشان میدهد که افراد با ضریب وجدان پایین بیشتر مستعد رفتارهای ضد اجتماعی، از جمله دروغگویی، سرقت، و خشونت هستند. ضعف در خودکنترلی و ناتوانی در پیشبینی عواقب اعمال، عامل کلیدی در این افراد است. - وجدان و جنایات سازمانیافته
در جنایات سازمانیافته، ضریب وجدان ممکن است به شکل متفاوتی عمل کند. برخی مجرمان با وجدان بالا در برنامهریزی دقیق برای جنایات مهارت دارند، اما ضعف در جنبههای اخلاقی وجدان آنها منجر به انجام اعمال غیرقانونی میشود. - نقش وجدان در جرایم خشن
افراد با ضریب وجدان پایین اغلب کنترل هیجانی ضعیفی دارند و به همین دلیل در واکنش به تحریکات محیطی ممکن است به خشونت متوسل شوند. عدم حساسیت به احساسات دیگران (همدلی پایین) نیز یکی دیگر از ویژگیهای آنها است. - تفاوتهای فرهنگی و اجتماعی
نقش وجدان در ارتکاب جرایم به عوامل فرهنگی و اجتماعی نیز بستگی دارد. جوامعی که ارزشهای اخلاقی و وجدان را از طریق آموزش و نهادهای اجتماعی تقویت میکنند، میزان جرایم کمتری را تجربه میکنند.
عوامل موثر بر ضریب وجدان در افراد مجرم
- عوامل ژنتیکی و زیستی
تحقیقات نشان دادهاند که عوامل ژنتیکی و ساختار مغزی میتوانند بر ضریب وجدان تأثیر بگذارند. برای مثال، کاهش فعالیت در لوب پیشانی (Prefrontal Cortex) که مرتبط با تصمیمگیری و خودکنترلی است، در بسیاری از مجرمان مشاهده شده است. - عوامل محیطی
تجربیات دوران کودکی، مانند بیتوجهی والدین، سوءاستفاده جسمی یا روانی، و فقدان آموزش اخلاقی، میتواند ضریب وجدان را کاهش دهد و احتمال رفتارهای مجرمانه را افزایش دهد. - عوامل روانشناختی
اختلالات شخصیتی، مانند اختلال شخصیت ضد اجتماعی (ASPD) و روانپریشی (Psychopathy)، معمولاً با ضریب وجدان پایین مرتبط هستند. این افراد اغلب احساس گناه یا پشیمانی نمیکنند و به راحتی اصول اخلاقی را زیر پا میگذارند.
وجدان نقش کلیدی در تنظیم رفتارهای اخلاقی و اجتماعی ایفا میکند. ضعف در ضریب وجدان میتواند یکی از عوامل اصلی در ارتکاب جنایات باشد. ترکیبی از عوامل ژنتیکی، محیطی، و روانشناختی بر این ویژگی تأثیرگذار هستند. با تقویت آموزش اخلاقی، ارائه برنامههای بازپروری، و حمایت از سلامت روان، میتوان به کاهش رفتارهای مجرمانه و ایجاد جامعهای سالمتر کمک کرد.
آمارهای دقیقی که ضریب وجدانی (Conscientiousness) را به صورت جامع در جوامع مختلف جهانی مقایسه کند، معمولاً از طریق پژوهشهای روانشناسی بینفرهنگی به دست میآیند. این پژوهشها عمدتاً مبتنی بر مدل پنج عاملی شخصیت (Big Five) هستند و تلاش میکنند الگوهای شخصیتی را در فرهنگها و کشورهای مختلف بررسی کنند.
ضریب وجدانی در جوامع مختلف
- تفاوتهای فرهنگی:
پژوهشها نشان میدهند که ضریب وجدانی میتواند در جوامع مختلف بر اساس عوامل فرهنگی، اجتماعی، و اقتصادی متغیر باشد.- کشورهای شرق آسیا: معمولاً به دلیل تأکید فرهنگی بر انضباط، سختکوشی و پایبندی به اصول، نمرات بالاتری در ضریب وجدانی دارند.
- کشورهای اروپای شمالی: کشورهایی مانند آلمان و سوئد به دلیل فرهنگهای ساختاریافته و سیستمهای سازمانیافته، اغلب ضریب وجدانی بالاتری نشان میدهند.
- کشورهای مدیترانهای و آمریکای لاتین: این جوامع ممکن است به دلیل تمرکز بیشتر بر روابط اجتماعی و لذت از زندگی، میانگین ضریب وجدانی پایینتری نسبت به جوامع صنعتیتر داشته باشند.
- شاخصهای توسعه اقتصادی و اجتماعی:
کشورهای دارای اقتصادهای پایدارتر و سطح بالاتری از آموزش تمایل دارند ضریب وجدانی بالاتری در میان شهروندان خود داشته باشند. این موضوع میتواند به دلیل تأثیر سیستمهای آموزشی بر نظم، تعهد و هدفگرایی باشد.
پژوهشهای کلیدی
- یک مطالعه مشهور که توسط McCrae و Terracciano (2005) انجام شد، دادههای مربوط به ویژگیهای شخصیتی (از جمله ضریب وجدانی) را در بیش از 50 کشور مقایسه کرد. نتایج نشان داد که نمرات ضریب وجدانی بین جوامع به دلایل فرهنگی، جغرافیایی و اقتصادی تفاوت دارد. در این مطالعه اتفاقا جامعه هدف یعنی اسرائیل مورد بررسی قرار نگرفته است ولی
- مطالعات گالوپ: برخی از گزارشها مانند “Global Wellbeing Index” نیز میتوانند به طور غیرمستقیم بر ویژگیهای مرتبط با ضریب وجدانی تمرکز کنند، زیرا این ویژگی به شدت با سلامت روانی و بهرهوری مرتبط است.
تأثیرات فردی و اجتماعی ضریب وجدانی
- فردی: افراد با ضریب وجدانی بالا معمولاً موفقتر در تحصیلات و شغل هستند.
- اجتماعی: جوامعی با میانگین ضریب وجدانی بالاتر ممکن است کارایی اقتصادی بیشتری، نرخ جرم کمتر و انسجام اجتماعی بیشتری داشته باشند.
چالشها در ارزیابی ضریب وجدانی
- تعریف و اندازهگیری: مفهوم ضریب وجدانی ممکن است در فرهنگهای مختلف به شکل متفاوتی تعریف شود. برای مثال، آنچه در یک فرهنگ بهعنوان “تعهد” یا “نظم” درک میشود، ممکن است در فرهنگ دیگر متفاوت باشد.
- روشهای ارزیابی: ابزارهای روانسنجی مانند پرسشنامههایی که برای سنجش ضریب وجدانی استفاده میشوند (مانند NEO-PI-R یا BFI)، ممکن است در هر فرهنگ بهدرستی تطبیق داده نشوند. در حالی که مطالعات بینفرهنگی درباره ضریب وجدانی وجود دارد، آمار دقیقی که میانگین این ویژگی را به صورت عددی برای تمام جوامع مقایسه کند، کمتر در دسترس است. با این حال، تفاوتهای فرهنگی، سیستمهای آموزشی، و ساختارهای اجتماعی تأثیر قابلتوجهی بر میانگین ضریب وجدانی در جوامع مختلف دارند. در حالی که مطالعات میدانی تفاوت میان فرهنگ ها را در مبحث ضریب وجدان نشان میدهد، راهکار مناسبی برای بررسی ضریب وجدان در مواقع بحران مانند آنچه در غزه اتفاق افتاده است وجود ندارد یا اینکه ما هنوز نیافته ایم. بررسی این مطلب که چرا ضریب وجدان در مواقع نسل کشی به طور همه شمول افت میکند نیز یک بحث بخصصی است که نیاز مبرم به آن حس میگردد. چرایی سرایت طبع جنایت به صورت مسری و همه گیر نظیر آنچه در آلمان نازی و نیز اسرائیل فعلی اتفاق می افتد نیازمند بررسی های بیشتر و تخصصی تر جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعیست. اما با توجه به اینکه تحقیقات گسترده ای در مورد مشابه یعنی آلمان نازی به وسیله همین جامعه صهیونیست و برخی دانشمندان یهودی انجام شده است میتوان دلایل سرایت خشونت و جنایت را در جوامع مسموم به اینگونه شمرد. .فقط کافیست به جای آلمان نازی واژه صهیونیسم و اسرائیل را جایگزین کنیم.
چندین منبع علمی دلایل روانی و اجتماعی گسترش خشونت و پذیرش آن در آلمان نازی را بررسی کردهاند. نکات کلیدی این پژوهشها عبارتاند از:
- تبلیغات و شستوشوی ایدئولوژیک: رژیم نازی با استفاده گسترده از تبلیغات، گروههای هدف (مانند یهودیان) را غیرانسانی جلوه داد و به این ترتیب، خشونت علیه آنها را در چشم مردم عادی اخلاقی و قابلتوجیه نشان داد. این شستوشوی فکری، خشونت را به وظیفهای ملی و ابزاری برای حفظ “پاکی” جامعه تبدیل کرد.
- روانشناسی گروه و دینامیکهای اجتماعی: عادیسازی خشونت علیه اقلیتها با رفتار گروهی و فشار اجتماعی تسهیل شد. بسیاری از افراد عادی به دلیل ترس از مجازات، فشار اجتماعی یا تأثیر تبلیغات، به تماشاچیان منفعل یا عاملان خشونت تبدیل شدند. پژوهشها نشان میدهند که این تغییر در رفتار، با مشارکت در “انقلابهای حزبی” و کمپینهای ضدیهودی شدت گرفت.
- دیکتاتوری با رضایت عمومی: رژیم نازی بخشی از قدرت خود را از طریق آنچه برخی تاریخنگاران “دیکتاتوری با رضایت” مینامند، حفظ کرد. اکثریت مردم آلمان سیاستهای نازی را حمایت یا تحمل میکردند. بسیاری از آنها رژیم را به عنوان بازگرداننده نظم و قانون پس از بیثباتی جمهوری وایمار میپنداشتند، حتی اگر این به بهای خشونت علیه اقلیتها باشد.
- استفاده از بحرانهای اقتصادی و روانی: رژیم نازی با بهرهگیری از نارضایتیهای اقتصادی و وعده بازسازی ملی، خشونت را به عنوان یک ابزار ضروری برای مقابله با تهدیدهای اقتصادی معرفی کرد.