در اساطیر ایرانی ضحاک ماردوش به جنگ جمشید شاه و اهورامزدا میرود.
ضحاک با مارهایی که از دوش او روییده اند از مغز جوانان ایرانی تغذیه میکند. ازین رو هر روز مغز دو جوان باید برای برای تغذیه مارهایی که بر دوش ضحاک روییده اند قربانی شده و از مغز آنها طعامی نکو ساخته و به مارها خورانده شونددر این میان دو وزیر که به بارگاه او راه میابند، چاره ای میابند که از میان این دو جوان روزانه یکی را نجات دهند، پس از مغز گوسفند خورشی ساخته و هرروز یکی از جوانان را میرهانند.این افسانه و متافور مغز در آن ، شعور انسانی و داستان مسری بیشعوری پس از ظهور ضحاک را مینماید.کسانی که مغز آنان قربانی مارهای ضحاک میگردد، اسیر بیشعوری میگردند، این مغز ، مغز معنوی و روحانیست زیرا اساطیری در زمان و سپهر معنوی پایدار میگردند که در آینده معنا و مفهوم استوار داشته باشند وگرنه ضحاک چهار هزار ساله را با امیرحسین مقصودلوها و داود هزینه ها و حجاب بانان مترو چکار؟اینان خود بخشی از تنه مارهای ضحاکند که مغز جوانان را خورده و به اصطلاح آنان را سر خورده میکنند. در این افسانه البته میتوان متافورهایی مانند گوسفند، وزیران، کاوه و جمشید شاه، و چگونگیِ نبردهای ضحاک با سه دشمنش، آتش (آتَر)، جم (یمه)، و فریدون (ثری ایدون را نیز ریشه یابی و به اصطلاح با حقیقت مقابله کرد.مقابله در منطق برای بازخوانی کتابهای مقدس پیشینه ای دراز دارد، بهاءالله با مقابله خویشتن را موعود باب معرفی میفرماید “من یظهره الله” و مولد دیانت جدید میگردد، مقابله در منطق و حکمت برای بازخوانی و دیدن حقیقت امر و دانستن آن ضرورت دارد و البته هر کسی نیز چنین توان و دانشی ندارد. نمونه آن را میتوان در افسانه هما و رویدادی که چندی پیش رخ داد جستجو کرد. سطحی خوانی سخنان مقدس از جمله اوستا یکی از چالشهایی است که روحانیان دروغین از آن باز مانده یا از آن سوء استفاده کرده اند.قرآن در آیه 78 سوره واقعه میفرماید “فِي كِتَابٍ مَكْنُونٍ” یعنی کتابی که پنهان است. در واقع مقابله در تمام کتب مقدس و فراطبیعی موجب پنهان شدن و حفظ حقیقت برای جستجوگر میماند. کسانی که بعد معنوی ادیان و ماهیت فرا شعور انسانی را در کتابها در نمیابند به ناچار موجب عبرت میگردند ، آنان از دیانتی دم میزنند که کاربرد آن سطح و فاقد معارف یا دارای معارف مرده و درگذشته است.
تا ظهور کاوه ای، این نبشته را به جای چرم بر ورق ما بخوانید.
در جستجویی ساده دو گروه از افراد در تشکیک به حقیقت و نیز استفاده از دروغ اصرار دارند، گروه اول کسانی هستند که مثلا اوستا را خرافه میبینند زیرا آن را نه از باب فراخرد “فراسوی فرزانگی” میخوانند و تفسیر میکنند و گروه دیگر روحانیان زوار در رفته “آخوندها و موبدان”. این عزیزان که از قبل بر مسند حکمرانی بر خدا (نه حکمرانی با خدا) نشسته اند یعنی سمت حکمیت بر کلام فراخردمندانه را بواسطه یا زایش از تخمه موبدی و موروثی یا از بابت فرصت طلبی حکومتی اشغال کرده اند اتفاقا بر خواندن سطحی نگر و معانی از میان رفته و مرده اصرار ویژه دارند.
خداوند حقیقتیست که ژنتیک یعنی نگارش ژن های معنی دار “سیسترون” و بی معنی و پیچیدگی مطلب او را هرکسی را یارای دست درازی به مطالب و معارف فرا بشری آن نیست. از این رو بیشعوری و حاهلیت که محمد ص برای مبارزه با آن قیام میکند نسبی و موقوف زمان است.
دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا
پست الکترونیک: davoudpour@canmedlaw.org