این مقاله به بررسی تخریب روحانی و مینوی مردم میپردازد، نخست این مقاله را که فرآورده گردش زمان و مکان میباشد تقدیم میکنم به تمدن باستانی ایران و بین النهرین و سپس به مجسمه های بودا در بامیان. زیرا دانستن آن نخست مرهون شناختن سربازان مینوی ملتهای خاورمیانه و سپاس مرهون روشنگری بودایی است.
لاماسو ها یا مجسمه های باستانی در تمدن های بین التهرین از جمله هخامنشیان، سومریان ، عکادیان ، ترکیبی از سر انسانی و بدنی قدرتمند و حیوانی بوده اند. در ایران زیباترین نمونه های لماسوها و گریفین ها (موجوداتی با سر عقاب و بدن شیر بالدار) و دال در تخت جمشید و دروازه ملل قرار دارند.
دروازه ملل تخت جمشید (عکسی از ویکیمیدیا توسط Alborzagros – اثر شخصی، CC BY-SA 3.0، https://commons.wikimedia.org/w/index.php?curid=15964768)
لاماسوها در تمدنهای باستان به عنوان حافظان روحانی تمدن ها شناخته شده و از مقامی شامخ برخوردار بودند، بسیاری از لماسوهای خاورمیانه در اثر تاراج میراث فرهنگی در موزه های اروپایی و آمریکایی قرار دارند و برخی از زیباترین میراث فرهنگی باقیمانده در اثر حملات اسلامیست ها از جمله طالبان در افغانستان و داعش در عراق آسیب دیده و ویران شد.
اینکه آیا لماسوها به راستی محافظان معنوی ملتها هستند یا نه ، احتیاج به گشودن باب معنویات دارد. باب معنویات به انسانها در درجات تکامل مختلف پاسخی متفاوت میدهد. فلسفه وجود سر انسانی و تن حیوانی در لاماسوها میتواند به دلیل نیم ذات پنداری آنها بوده باشد که نیمی را خوی انسانی و نیمی را ذات حیوانی مانند شیر یا گاو میپنداشته اند. مسلما قدرت جسمانی حیوانات در طول تاریخ تمدن الهام بخش سربازان کهن بوده است. وجود بالها در نیمه حیوانی قدرت پرواز بدن عظیم لاماسو را به ذهن متبادر میکند. در بعد معنوی نیم حیوانی میتواند نشان از نوعی قدرت انجام وظیفه باشد. برخی لاماسوها نشسته و برخی ایستاده تجسم و ترسیم شده اند. بر سردر دروازه ملل تخت جمشید لاماسوها ایستاده به نظر میرسند.
اما آنچه ما برای شناخت دشمنان مینوی بدان استناد میکنیم نه خود لماسو ها که رسوا کردن دشمنان آنهاست، یعنی به سیاق فلسفی ، دشمن دوست ما ، دشمن ماست. اینکه ما در جهانها و جانهای ناموازی و موازی چنین موجوداتی خواهیم دید موضوع این مقاله نمیباشد.
کارکرد لماسوها از جمله رسوا کردن دزدان معنوی و تاراجگران میراث خاورمیانه یعنی اروپاییان و آمریکاییها (دولتهای استعماری) و سپس دشمنان مینوی یعنی اسلامیستهایی که به بهانه مبارزه با بتها و بت پرستی به تخریب آنها پرداخته اند میباشد.
لاماسو یا شدو با تن گاو بالدار ،موزه لوور دوره نو آشوری ، سارگون سوم، ویکیمیدیا CC BY-NC-SA 2.0
پس کارکرد لماسوها به راستی رسوا کردن دشمنان مینوی و معنوی تمدنهای خاورمیانه بوده است. برخی لاماسوها را دزدیده و برخی ویران کرده اند. از قضا اندازه این سازه ها به شکلی نیست که ویران کردن آنها یا دزدیدن آنها کاری کودکانه باشد. ویرانی و دزدیدن این میراث فرهنگی کاری عامدانه و سازمان یافته بوده و گواهی بر دشمنی آشکار میدهد.
پس لاماسوها در واقع کردار باستانی خود را انجام داده و دزدان و دشمنان معنوی مردم را آشکار میکنند، اینگونه است که تاریخ معنویات و تمدن درسهای خود را به کسانی که آن را احترام میگذارند میدهد. اگر به دنبال تمدن گمشده و ثمرات آن میگردیم لازم است دشمنان تمدن را نیز بشناسیم. عده بسیاری از دانستن اینکه آمریکائیان و اروپاییان تاریخ تمدن را به مقیاس عظیم سرقت کرده اند و اینکه افراط گرایی دینی دشمن مینوی و باستانی مردمان است (از جمله سایر ادیان ابراهیمی) اطلاع دارند، اما آنچه بسیاری نمیدانند هر وجود که اثرگذار باشد، وجودی و اگزیستانسیال است. بدین معنا که هوا هست هر چند آن را نمیبینیم، و اگر کردار سربازان معنوی تمدن (لاماسوها) بتواند رسوا کردن دزدان و دشمنانشان باشد ، پس میتوانند وجود داشته باشند. این تفاوت بین سازه عادی و سازه های معنویست. سیمرغ جشنواره و سیمرغ معنوی به مقیاس عملکردشان متفاوتند که یکی هنرپیشه میطلبد و یکی پهلوان، مدال شوالیه بماند تا زمانی دیگر.
جامعه امروزی ایران اشراف فرهنگی کمتر ایجاد میکند و اسوه های ضد اخلاقی و ضد معنوی در خاک و بستر آن بیشتر میرویند. اشراف فرهنگی لزوما اشراف ثروتمدار نیستند، بلکه نخبگان اخلاقی و کسانی هستند که کردارهای آنان معیارهای اخلاق ملی باشد.
در بسط معنوی این معنای تاریخی میتوان دلیل تخریب فرهنگی و آداب و رسوم ملتها و تنزل معیارهای اجتماعی به حد کردارهای بردگی از جمله تنزل کردارهای فاخر، لمپنیسم و نزول رفتار و شان زنان و مردان را دریافت.
دکتر امیرعلی رستم داودپور
دبیر انجمن قانون و شفا