پتانسیل جمهوری و فعالیتهای ما:
در واقع تعجب انگیز و گاهی نا امید کننده است که خیرخواهان یک ملت، در عرصه اجتماعی فعالیت نکنند و یا فعالیت آنان با موانع عدیده مواجه باشد، تعجب انگیزتر آنست که ملتی چنان بی بضاعت باشد که اشخاصی معلوم الحال و با کارنامه آکنده از شکستهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی بر روی سفره یک نظام قدرت و مقام را مانند تکه های پیتزا و قاچهای هندوانه تقسیم کنند و به برخی سه یا چهار قاچ برسد و برخی لیاقتمند هیچ نخورند، اما صادقانه و منطقی باید نظر کرد. زمانی که تجربه میدانی کمتر از ده درصد افراد جامعه را مستعد همکاری و شراکت در امور بدیهی و کم خطر مانند اقتصاد نشان میدهد، در عرصه قدرت و سیاست این میزان شاید به یک درصد هم نرسد. پس نظام فعلی ایران برآمده از فرهنگ و رشد اجتماعی و فرهنگی آن است، فعالان عرصه استقلال، آزادی و جمهوریت باید تلاش خود را نخست بر تربیت و اعتلای فرهنگ اجتماعی که دغدغه آن را دارند متمرکز کنند، ما نیاز به معلمهایی فرهیخته و بسیار کم غلط داریم که خود مسیر استقلال و آزادیخواهی و تبادل رای را طی کرده باشند. ماموریت عظیم ما در پشت معذوریتی عظیم متوقف شده است، هر چند ما و تعدادی دیگر زنده ایم و هنوز خون در رگهای اندیشه و آمال ما جریان دارد ولی مردم، حتی نزدیکترینشان به ما، رمق آرزوهای ما را میستانند.
ما خوابگردان، آرزوی تفاهم با مردمی را داریم که نیروی عظیم و پیر روحانی و طعم شیرین استبداد و زندگی کم آلایش بی فرهنگ آنان را بیشتر دور قابلمه های نذری جمع میکند تا موسیقی خیابانی. اگر موسیقی را زور و جور خاموش نکند، امتناع از اعانه هزار تومانی به هنرمند خاموش خواهد کرد.
بیراهه نرویم، آرزوی ما در فضای مجازی روشن است، مانند همان موسیقی های خیابانی قاچاق.
ایران آخوند دارد، مداح دارد، شاه و شاهزاده دارد، سی آی ای و موساد هم دارد ولی خداوند میگوید و با اصرار بر اراده خود میگوید شان آزادی ، استقلال و جمهوری ندارد.