انقلاب سوم: بایدها و نبایدها
ملت ایران دو انقلاب مشروطیت و انقلاب اسلامی را پشت سر گذاشته است، نتیجه انقلاب نخست به کار آمدن سلسله پهلوی بود که دوران پیشرفت فرهنگی و نیز رفع موانع اقتصادی در آن دیری نپایید که به نارضایتی از سیستم تک حزبی و تک صدایی مبدل شد، صداهای روشن فکری در این دوران اگرچه در واقع شنیده میشد و در افزایش درک اجتماعی جامعه موثر بود، لیکن عدم قداست پادشاهی پهلوی به مذاق اکثریت جامعه خوش نیامد،جامعه امام زمان و رهبر مقدسی را انتخاب کرد تا نماد غیرت و تعصب و اسلامیت مردم باشد، نتیجه انقلاب دوم نظام تک قطبی خمونیستی یعنی ترکیبی از قداست آقای خمینی و نمادهای کمونیستی تصفیه حساب با مخالفان بود، انقلابیون اسلامی با روشهای اداره حکومت به سبک کمونیستی آشنایی کامل داشتند و میلیشیا اسلامی یعنی کمیته و ثار الله نتیجه این آشنایی با نظامهای توتالیتر بود. تصفیه صحرایی مخالفان و فعالان اعم از اقتصادی، نظامی، هنری و اجتماعی کار را به جایی رساند که اندک زمانی بعد جامعه از صداهای روشن خالی شد.
اکنون پس از گذشت چهار دهه، بایدها و نبایدهای انقلاب سوم به خوبی مشخص است. جامعه نیاز به رهبر مقدس، نیاز به پادشاه، نیاز به تصفیه صحرایی با مخالفان سابق یعنی حکومتهای ولی فقیه و پادشاهی ندارد. مفهوم مقدس آزادی به دست تمام مردان و زنانی که در یکصد و اندی سال گذشته در راه آن جان فشانی کرده اند نوشته میشود و قداست آن یک قداست عمومی است و نه قداستی فردی که عده ای ناباب سوار آن شده و پس از چندی به سرنوشتی ناکام دچار شود.
بخشی از نامه به آقای خمینی . بند شانزدهم در مورد جلوگیری از تکرار اشتباهات تاریخ مشروطه هشدار میدهد، همین هشدار در مورد انقلاب سوم ایران ضروری است. رفع دلبستگی به مفاهیم غیرآزادی و مفاهیم خارج از رده و ارتجاعی بزرگترین اصلاحات مورد نظر در انقلاب سوم مردم ایران است. با این وجود آثار و یادمان های تاریخی ایران نظیر مرقد آقای خمینی و هر چیزی که کارگر ایرانی در ساخت آن زحمت کشیده است باید پابرجا بماند. هیچ کسی که مدعی حمایت از کارگران است نمیتواند ساخته ها و رنج آنان را نابود کند.
برمبنای این رویکرد معتدل تا زمانی که امکان سازندگی و اصلاحات اساسی از جمله لغو ولایت مطلقه در نظام فعلی و جایگزینی شیوه تکنوکرات و شایسته سالاری در حکومت وجود داشته باشد و دایره تنگ نظر سیاسی موجود گسسته شود و امکان حضور متخصصین در سطوح مدیریتی به جای عمامه بیشتر گردد میتوان مانع رویکرد خشونت آمیز و دخالت خارجی در عرصه سیاستگذاری کشور شد. با این وجود یک رویکرد تکنوکرات واقعی حضور مستشاران خارجی را در سازندگی میطلبد، رویکردی که با توجه به حساسیت موجود و شرایط جنگ ایدئولوژیک داخلی و دایره تنگ نظری حاکمان و نیز تحریم ها بسیار محدود شده است.
سیاست گذاری غلط در عرصه اقتصادی و صنعتی کشور به اندازه ای است که حضور مربی خارجی در فوتبال با دستمزدهای کلان بسیار آسان تر از ورود مدیران خارجی به عرصه مشاوره و مستشاری بیمه، مالیات و اقتصادی و اجتماعی است.
ادامه دارد…