بیانیه نهضت آزادی ایران پیرامون ریشهها و عوامل اعتراضات گسترده مردم به افزایش قیمت بنزین
نهضت آزادی ایران پیرامون ریشهها و عوامل اعتراضات گسترده مردم به افزایش قیمت بنزین بیانیه صادر کرد که متن آن به شرح زیر است:
تصمیم شورای عالی اقتصادی مشتمل بر سران قوا که با هماهنگی و حمایت رهبری در بامداد ۲۴ آبان ابلاغ شد و به یکباره و بدون توجه به پیامدهای اقتصادی و اجتماعی این سیاست، قیمت بنزین آزاد را به سه برابر بهای پیشین افزایش داد، منجر به بروز اعتراضات و آشوبهایی در سراسر کشور شد که دستاورد آن، بازتولید خشونت سازمانیافته و شدت گرفتن فضای سرکوب امنیتی بود.
خیابانهای شهرهای ایران بار دیگر صحنه اعتراضات جوانان ایرانی و شهروندانی شد که خسته و وامانده از شرایط سیاسی و معضلات معیشتی، از مدیریت ناکارآمد نظام، فساد گسترده و ابَربحرانهای جاری کشور به ستوه آمدهاند. افزایش ناگهانی بهای بنزین آتش زیر خاکستری را شعلهور کرد که در این سالیان، آرام آرام ستونهای زندگی اقتصادی مردم –بهویژه طبقات محروم- را میسوزاند.
مردمی که دردهایشان گوش شنوا ندارد، چارهای جز این ندیدند و نمیبینند که به «بانگ بلند» اعتراض کنند. از این رو، اعتراض گستردهای در بیش از ۱۰۰ شهر پدید آمد که با تحریک و زمینهچینی عوامل پشت صحنه به خشونت گرایید و متاسفانه با شیوههای مرسوم «شدت عمل» و با «زبان تکراری تفنگ و تازیانه» پاسخ داده شد. این اعتراضات با وجود عمر کوتاه چندروزهاش، بیش از جنبش سبز در فراتر از یک سال حضور خیابانی، خسارتهای مالی، آسیبهای جسمی و تلفات جانی در بر داشت.
بازداشتهای گسترده خیابانی، تسویهحسابهای سیاسی، قطع اینترنت، تهمتزنی، اعمال تضییقات و سانسور شدید امنیتی بر رسانهها و رو در رو قرار دادن «مردم در برابر مردم» در قالب تجمعات حکومتی و نیروهای شبهنظامی موسوم به «لباس شخصیها» برآیند تصمیمات و رفتارهای ناسالم و نابخردانهای بود که بارها آزموده شده و در آستانه انتخابات مجلس که قاعده بر تشویق مردم به مشارکت گسترده است، اقدامی شایبهبرانگیز به شمار میرود که در راستای هدفگذاریهای آتی در ساختار مدیریت کلان قدرت سیاسی کشور ارزیابی شده و حاصلی جز پدید آوردن زمینههای نارضایتی فراگیر و افزایش شاخصهای ناامیدی فزاینده اجتماعی ندارد.
رخی مسئولان حکومتی با ارزیابیهای نادرست و با بهرهگیری از تعابیر خلاف آموزههای اخلاقی قرآن کریم، اعتراضکنندگان را «اراذل و اوباش» و «عدهای ناچیز و قلیل» خواندند و از «وضعیت جنگی» سخن گفتند و حال آن که بنا بر شواهد و گزارشهای میدانی، به نظر میرسد که مسببان و مباشران اصلی تخریبها و تحمیل جو ترور و وحشت بر جامعه، از یک سو عوامل اقتدارگرایانی بودند که در طول چهار دهه گذشته، همواره به دنبال یکدستسازی ساختار قدرت از طریق امنیتی کردن فضا و نقض جمهوریت نظام بودهاند و در سوی دیگر، جریانات برانداز قرار داشتند که به جهت نداشتن پایگاه اجتماعی در میان ملت ایران، در پی آلوده کردن اوضاع و خواهان گرفتن ماهی از آب گلآلود هستند.
اکثریت مردمی که در خیابانها حضور داشتند، آشوبگر نبودند، بلکه شهروندان عادی و جان به لب رسیدگانی بودند که بر اثر تصمیمات خلقالساعه حاکمان بیتدبیر، آشوب به زندگیشان افتاده و نان به سفرهشان نیامده است و دیگر قادر به تحمل بار روز افزون تورم و بیکاری و خفقان نیستند. البته چه بسا در میان معترضان، عدهای از سر فرصتطلبیهای فردی یا با سرمایهگذاری بیگانه یا به طور سازماندهیشده، دست به تخریب اموال عمومی بزنند، اما حساب این اقلیت قانونگریز را باید از اکثریت مردم معترض که سالهاست خواستهای جز حاکمیت قانون و حقوق انسانی خود ندارند.
مردم ایران در نتیجه تجربههای فراوان تاریخی دریافتهاند که رادیکالیزه کردن اعتراضات و دمیدن خشونت بر امواج اعتراضات مدنی شیوهای امنیتی است که تنها به سود گروههای برانداز و نهادهایی تمام میشود که ابزار سرکوب را در دست داشته و در صورت خشنشدن اوضاع، دست بالا را خواهند داشت. حافظه تاریخی ایرانیان گواهی میدهد که تنها بازنده بازی خشونت، مردم خواهند بود. هم از این رو، اتفاقی نیست که مجموع جنبشهای اجتماعی فراگیر ایران از نهضت مشروطه گرفته تا نهضت ملی ایران، انقلاب اسلامی ۱۳۵۷، جنبش اصلاحات ۱۳۷۶ و حتی جنبش سبز ۱۳۸۸ همواره بر وجوه خشونتپرهیزانه تاکید داشته و بر پایه سیاست «گل در برابر گلوله» به پیروزی دست یافتهاند.