من ستار بهشتی را تا پیش از درگذشت او در بند و زندان نمیشناختم، اصولا وبلاگها و نوشته های سیاسی را هم دنبال نمیکردم، راستش اهل سیاست هم نبودم، روزی چند بیت شعر نگارش کردم که یکی از مصرعهای آن این بود
ز ایران شد جهان یکباره آغاز
جهان از ایران آغاز شد، اما جهان چگونه از ایران آغاز میشود؟ آیا این همه فشار و مشکلات داخلی و بین المللی بر سر این مردم طبیعی است؟ آیا این همه تضییع حقوق نگارندگان و سانسور و این همه افراط در فروع دین که حتی بر اصل عدالت نیز سایه انداخته طبیعی است؟ آیا میتوان کسی را به خاطر نگارش یک صفحه دستگیر کرد و در زندان انداخت و حتی کشت در حالی که ابزار بوق و کرنا و چندین کانال تلویزیونی و رادیویی و رسانه در حال تبلیغات برای کسانی هستند که عملا رقابت ناعادلانه ای را برای گسترش اندیشه خویش شروع کرده و علاوه بر آن هزار و چهار صد سال زمان برای شیوع اندیشه خویش داشته اند و حتی از شمشیر و قتل و تجاوز نیز ابا نکرده اند؟ آیا میتوان حقوق داخلی شهروندان را که کمترین آنها حق تفکر و اندیشه است لگدمال کرد؟ آیا شهروندان باید فقط مشغول خور و خواب و کسب درآمد و رقابت بر سر خانه و اتومبیل باشند یا اینکه تعالی اندیشه در قالب ابراز و مطالعه عقیده دیگران حق مسلم و حتی وظیفه اساسی آنان است؟
آیا ما که بر سر حقوق هسته ای تا سرحد جنگ با آمریکا پیش رفته ایم به حقوق اصلی ملت از جمله تعالی اندیشه و ابراز نظر توجه کرده ایم و جنگ بر سر این حقوق را از طرف مردم به رسمیت شناخته ایم؟
سخن کوتاه میکنیم چنانکه رسم وبلاگ آزادی نیوز است، گوهر عشق فرزندی مانند ستار بهشتی دارد، عاشق ایران، نگارنده و مدافع حقوق انسان ایرانی، کسی که با وجود مشغله روزانه و تلاش در جهت امرار معاش موضوع مهمی نیز برای اندیشیدن دارد. ایران سرزمین هزار و چهارصد سال تسلیم، سرزمین خدای فراموش شده گفتار نیک پندار نیک کردار نیک.