سوال فوق محتاج بررسی تاریخ است و باید مولفه های جغرافیایی و فرهنگی در برهه زمان همراه با هم مورد بررسی قرار گیرند ، تا جایی که تجربه تاریخ در منطقه خاورمیانه با مردمان رادیکال مانند ایرانی ها و عربها نشان داده است، در پس هر انقلابی استبدادی جدید شکل گرفته است. بررسی انقلابهای کمونیستی افغانستان، روسیه و دیگر مللی که فلسفه ای مدون و احزاب مشخص داشته اند نشان میدهد امید بستن به حرکتهایی که اقتصاد جامعه را تخریب میکند موجب پاگرفتن مردمی تندروست که منفعت خود را در گرفتن مناصب بالاتر میبینند و کمتر به منفعت کشور می اندیشند حتی اگر شعار آنان حمایت از طبقه کارگر و متوسط باشد. انقلاب دموکراتیک در این ممالک با بیداری عناصر اول نظام مانند گورباچف مقدور است و کم خطر ترین راه گذر از استبداد فردی به اصلاحات اجتماعی و دموکراسی میباشد.